یه روز خاص
عسل مامان امروز سالگرد ازدواج من و بابایی مهربونت هست . برام مهم بود که امروز حتما برات مطلب بذارم تا یادم بمونه و یادت بمونه که امروز برای ما خیلی مهمه
بابایی دیشب برام شیرینی و گل خرید یه دسته گل نرگس خوشبو که الان دارم برات می نویسم بوی خوبش خونه رو پر کرده و نون یوخه که می دونه من خیلی دوست دارم با حلوای مسقطی لاری
برای کادوی سالگرد من برای بابایی دو تا شلوار خوب خریدم . طفلک بابات عذاب وجدان گرفته بود چون دو برابر چیزی که فکر می کردیم شد . برای من که مهم نبود چون بابات خیلی برام عزیزه
هنوز نیومده متوجه عشق من و بابا شدیا . اشکال نداره تو هم باید یاد بگیری که مهمترین چیز تو دنیا عشقه
بابا هم برای من یه جفت گوشواره خوشگل خریده
راستی دو تا زن عموهاي گلت با عموهای مهربونت و مامان جون قبل از محرم برای ما شیرینی و گل آوردند و سالگرد ازدواجمون رو تبریک گفتند ما هم تقریبا سورپرایز شدیم