رادین مسافر کوچولو از بهشت

يه شعر شيرازي قديمي تقديم به گل پسري خودم

1391/2/26 8:55
نویسنده : مامان رادین
6,436 بازدید
اشتراک گذاری

مي گنم بری چی چی  تو  شر شيرازی ميگی

همه ش از عاشقی عشوه طنازی می گی

می گنم بری چی چی همش روايت ميکنی

از کاری قديميا می شينی حکايت ميکنی

مگنم بری چی چی هی ازی حرفا ميزنی

ب ئی طنه پولکه بری خدت چا می کنی

ميگنم کلومت چر تو لفافه نم پيچی

رک راس حرفت همطو می زنی بری چی چی

می دونم رار گذشته م اومده م تو سنگلاخ

ميدونم ممکنه يی روز د ت پام بره تو سولاخ

ميدونم که بعضيا کارم بی حاصل ميدونن

راهی که دارم ميرم عاطل باطل می دونن

امو من تخمی که کاشتم حال جخ تنجه زده

حيفه آفت بزنه جون نگيره ثمر نده

ای بخوی يی چی بيگی که هيکی قلقليش بشه

بايه يی جوری بگی که حرفتم حاليش بشه

من ميخام به مردم ولاتمون حرف بزنم

نميخام کوروس کنم دورخدمتار بتنم

من می خام غصه درد از شما دور کنم

ن می خای نه م ميتونم آش کی ر شور بکنم

من ميخام ييچی بگم که يی کمی دلا باشه

من ميخام عشق وفا  ميون سفره ها  باشه

من می خوام ای بوتونم شادی بيارم تو خونا

من ميخام گل بوشونم تو باغچه  ها پشت بونا

ئی که هی اينجور نگو حرف بيجان

حال ای بری اونا تلخه ئی مسئله ی اونان

 

اگه كسي با خوندن اين شعر مشكل داشت بگه تا براش ترجمه كلمه ها  رو بذارم . البته اگه لهجه غليظ شيرازي رو شنيده باشيد مي تونيد بخونيدش چشمک

 

منبع : شعرهاي شيرازي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)